کتابی که هدیه گرفتم
چهار زانو نشستم رو به روی قفسهی کتاب. کتابی که هدیهی یکی از دوستانم بود را برداشتم. نمی توانم بگویم که چه حس فوق العاده ای داشتم از گرفتن آن هدیه، با آنکه از محتوای کتاب خبر نداشتم. حتی نام کتاب هم تا به حال نشنیده بودم. این دست کتابها و نویسندهی… بیشتر »
9 نظر